دختران آنلاین سکسی سک با زن تقلب
نمایش فیلم های سکسی پورنو: 34335
من هنوز از آنچه اتفاق افتاده شوکه شده ام! اغلب من داستانهای مشابه را در اینترنت می خواندم ، هیجان زده می شوم ، اما فکر نمی کردم که این اتفاق برای من بیفتد! به طور کلی ، من 22 ساله هستم ، در آستانه زندگی می کنم. نمی خواهم اسم واقعی دختر را بدهم ، بنابراین ادامه خواهم داد که او را Asel بنامم. من از طریق دوستان با او در دانشگاه ملاقات کردم. به من گفته شد که او یک دختر مناسب است ، سیگار نمی کشد ، نمی نوشد ، راه نمی رود. البته بعد از 5 تلاش اول برای کشیدن او به رختخواب ، فهمیدم که وی باکره است و تصمیم گرفتم که این دختر چند زن نباشد. من خیلی دوستش داشتم و مصمم شدم که رابطه جدی داشته باشم. ما از سپتامبر 2013 شروع به دوستیابی کردیم. او همیشه می گفت که قبل از عروسی این کار را نمی دهد. ما دوست داشتیم ، نوازش کردیم و او به طرز شگفت انگیزی حرفه ای بود ، که در پاسخ گفت که او اغلب پورنو را تماشا می کند و همه چیز را از آنجا یاد می گیرد. در نتیجه ، تا ژوئن 2014 موفق به شکستن آن شدم و او داد. با این حال ، من به طرز شگفت انگیزی وارد شدم ، خون وجود نداشت. خوب ، خوب ، من فکر کردم ، شما هرگز نمی دانید. رابطه جنسی کاملاً کلاسیک است ، در مهبل. در دهان نمی گرفت ، مقاومت در برابر وحشتناکی! او گفت بنابراین فقط آخرین فاحشه ها انجام می دهند. بله ، من به وفاداری او شک نکردم. بعد از 3 ماه رابطه جنسی ، من به او در مورد اعتیاد من به نوسان گفتم و این مرا به هیجان می آورد که چگونه کسی خیره خواهد شد. البته همه اینها فقط در خیالات تختخواب بود ، همیشه خندید و می گفت هرگز! بله ، من خودم می دانستم که جرات این کار را نمی کنم. اما قاطعانه تعیین کننده بود. بنابراین ، در اوایل نوامبر 2014 ، ما تقریباً با او نزاع کردیم. بله ، تقصیر من بود ، اما من به جزئیات نمی روم. در 10 نوامبر ، او قرار بود به مدت 4 روز در یک سفر کاری به آلماتی برود. من فکر کردم ، خوب ، خوب ، ما باید در یک فاصله بمانیم ، خنک شویم ، بیا - صلح خواهیم کرد. اما آنجا نبود ... در روز نهم ، به نظر می رسید که دوباره با ما تماس برقرار کردیم ، در ساعت 10 صبح او را به ایستگاه منتقل کردم ، اما تمام این مدت احساس کردم که او سرد است و ظاهراً توهین و عصبانیت در درون او فروکش نکرده است. لعنت به او ، او خواهد آمد و خودش را به آغوش خود خواهد پرتاب کرد ... صبح روز یازدهم به او زنگ زدم: "حال شما چطوره ، زای؟" فهمیدم؟ - بله ، من رسیدم ... - آیا مشخص است با چه کسی در قطار مسافرت می کردم؟ - زنی با کودک و دختر - پاک (مثل یک سنگ از روح ، در غیر این صورت انواع خیالات را خوانده ام =)) - حالا به هتل - بله ... خوب ، من به شما زنگ می زنم ، گفتن آن ناراحت کننده است. خوب ، زای ، چطور می توانید بررسی کنید. عصر شب زنگ زدم: "بیا ، چه چیزی در ضیافت است؟" "بله - چه مدت در آنجا خواهی بود؟" با عرض پوزش ، فایده ای ندارد! شما درس نمی گیرید! این است ، من به 00:20 رفتم نگاه کنید ، او از صد به VK رفت. من در حال نوشتن هستم: "آیا شما در هتل هستید؟" "نه ، ما با چه كسی می رویم؟" "آنها به من سوار می شوند." "چه كسی؟" "آشنایان كار" "من می بینم ، خوب ، چگونه می خواهید در اتاق بنویسید؟ خوب 01:10 بدون تماس تلفنی ، بدون نامه. قبلاً هزار بار زنگ زدم ، نمی کند. من آن را آنلاین تماشا می کنم! - آیا شما در حال حاضر در خانه هستید؟ - بله - چرا لوله را نمی گیرید؟ - بدون صدا ایستاده است - چرا نمی نویسید و زنگ نمی زنید؟ آنها به من سوار شدند ... من آنها را دعوت کردم ، وگرنه به نوعی ناراحت کننده است - منظور من ناراحت کننده است؟ چه جهنمی؟ در معرض دید پشت درب ، هیچ جوابی نداد. آفلاین تماس - در دسترس نیست. من به شدت عصبانی بودم اما هیجان زده شدم. آیا او با آنها می خوابد؟ بدون هیچ دلیلی چه کسی است ، اما مطمئناً او نیست. فقط سعی می کنم مرا آزرده کنی شاید کسی در آنجا نباشد ، تله تماشا می کند. ساعت 2 بعدازظهر دوباره آنلاین است. دارم می نویسم: - چیکار میکنی؟ آنچه وجود ندارد. (و سپس من زنگ زدم - او برنده نخواهد شد ...) - دروغ می گویم ... برهنه) - ام) آیا آنها رفتند؟ - نه - منظور من؟ فاک * ، من درک نکردم. - به طور مستقیم ، آنها در اینجا هستند ... و من لخت هستم. - آیا شما چیزی نوشیده اید؟ - Mb - Asel ، خوب است شوخی کنید. من همه چیز را فهمیدم ، من بیشتر مثل آن سوراخ نمی شوم. - شما چیزی را درک نکردید. باشه ، خداحافظی کردم! آفلاین. من توسط یک برج تخریب شد. قلبم با سرعت وحشتناکی کتک می زد ، فکر می کردم از بین می رود. تماس گرفته نشده است. منتظر ، بله هر دقیقه اینجا ، چه ساعتی. دوباره آنلاین - Bl * ، Aselya! تلفن را انتخاب کنید. - من ، من فاک می کنم - منظورم این است؟ شما رفتید؟ * "خوب ، شما خودتان می خواستید مانند یک فاحشه در مقابل چشمان شما لعنتی شوید." این دقیقاً همان چیزی است که در مقابل چشمان شماست! با تو چه خبر؟ آفلاین ... بعد از یک دقیقه پیغام من در حال تماشای یک ویدئو هستم. من باز می کنم ... در این ویدئو ، برخی از بچه ها عضو در حال رشد خود را از دستش می گیرند. پشت من ناله و سیلی می شنوم. او قدم می زند و آنها را می برد. آلیلا با سرطان لعنتی. او ناله می کند. من در شوک ، سکسی سک با زن بسیار هیجان زده هستم. این بچه خروس خود را به دهانش فشار داد و ... او آن را گرفت و شروع به مکیدن کرد! با این کار ، با چنین طغیان هایی ... او را مسخره کرد و مکید ... پشت سر او ، آنها به سختی جنگیدند ... در این ویدئو ، بچه ها سلام برای من ارسال کردند (عوضی ها ، من پیدا می کنم - خواهم کشت!). او عضوی را از دهانش گرفت و او شروع به فریاد كرد: "بله ، بله! مرا لعنتی! مثل آخرین فاحشه مرا لعنت کن ، عوضی ... پسران را صدا کن ، بگذار آنها را برود ، آره! من می خواهم تو تمام شب مرا لعنت کنی "... من او را نشناختم ... متوجه جامد شدی؟ شما ساده لوح هستید! فکر می کردم نفر اول با من باشد ... نوو ، من قبلاً 2 بار رابطه جنسی داشتم ، اما من انجام دادم! "... بچه ها عضو بزرگتر در این فیلم از من بودند. داشتم میخوردم. مشخص بود که او واقعاً بالاست. انتظار این را نداشتم ، از "معشوق" ... یک روز بعد ، من به او تلفن زدم. روابط البته به هم ریخت. آن شب نوشیدم ، پیاده شدم