اختلاف زن كوني نظر

نمایش فیلم های سکسی پورنو: 10322
دسته بزرگسالان این فیلم پورنو
داستانهای Ero, زن كوني,
نام من آندری است ، من 35 ساله (قد 180) ، همسر من اوکسانا ، 33 سال دارد. او یک سبزه بلند نیست (قد 165) ، با چهره ای خوب و سینه های زیبا از اندازه دوم .این داستان چند سال پیش اتفاق افتاد. یک روز ، بازگشت شامگاه شنبه با همسرم از ساحل و به طور غیر منتظره ، نه چندان دور از خانه ، به طور اتفاقی با دوست ارتش من اولگ ملاقات کردم. او با یک دوست بود ، ملاقات کرد ، نام او وادیم بود. من و اولگ حدود 10 سال است که یکدیگر را ندیده ایم ، بنابراین با سؤالاتی شروع به بمباران یکدیگر کردیم. تصمیم گرفتیم در جایی بنشینیم ، جوانان را به خاطر بسپاریم. من پیشنهاد کردم به ما مراجعه کنید همسر من نیز اولگ و وادیم مخالف نبودند. علاوه بر این ، پسرمان را برای استراحت در کنار والدینش فرستادیم و فردا یک روز مرخصی بود. اوکسانا به خانه رفت و ما سه نفر به فروشگاه رفتیم. ما غذای لازم را خریداری کردیم - خودم یک ودکا ، یک همسر ، یک بطری شراب قرمز ، میوه و غیره. وقتی به فروشگاه رفتیم ، همسرم موفق شد دوش بگیرد ، لباس را عوض کند (شلوارک پوشیده بود و یک تاپ که کاملا بر شکل او تأکید داشت) ، سیب زمینی سرخ کرده ، یک سالاد درست کنید. به طور کلی ، تقریباً همه چیز برای ورود ما آماده بود. آنها برای دوستان ارتش روی میز نشستند ، در یک جلسه نوشیدند. ما بیشتر با اولگ صحبت می کردیم ، اوکسانا و وادیم گوش می دادند ، بعد همسرم کمی از این کار خسته شد و او وادیم را دعوت کرد تا کمی رقص کند. من و اولگ بین اتاق و بالکن قدم زدیم. بعد از مدتی الکل تموم شد ما قبلاً نوشیدنی خوبی داشتیم اما تصمیم گرفتیم ادامه دهیم. وادیم داوطلبانه برای رفتن به فروشگاه و جشن ما ادامه داد تم مضمون ارتش تمام شد و ما شروع کردیم به یاد بیاوریم که چگونه ما از اطراف ارتش بخاطر آشنایان معمول در اطراف مجالس قدم می زنیم. هنگامی که آنها به زندگی شخصی او رسیدند ، اولگ کمی خود را بست ، اما بعد به من گفت که همسرش را طلاق داده است. و وی افزود که همه زنان خواهند بود ... و فقط یک چیز را در ذهن دارند. من با او موافق نبودم. مدتی مکالمه ما متوقف شد ، سپس ناگهان پرسید: "آیا مال شما تغییر نمی کند؟" سوال غیر منتظره بود و من حتی گیج شدم. سکوت افتاد. من به پنجره خانه ام نگاه کردم که با وادیم در حال رقصیدن بود و به گونه ای با اطمینان جواب نگرفتم: "نه. پس از کمی سکوت ، من اضافه کردم:" احتمالاً. "" من هم همینطور فکر کردم. اما معلوم شد ... من به اوكزانا نگاه كردم و ديدم كه چگونه دست واديم شروع به افتادن از كمر همسرش به الاغش كرد. اوکسانا ، چیزی به وادیم گفت ، سپس با دست خود دست شریک را به کمر بازگرداند. دست وادیم دوباره حرکت کرد پایین. اوکسانا دوباره او را به جای خود بلند کرد. این مدتی ادامه یافت. ظاهراً اوکسانا از این موضوع خسته شده بود و پس از مدتی توجه خود را متوقف کرد. دست وادیم روی الاغ همسرم بود. اولگ اضافه كرد كه همه زنها چنین بودند و احتمالاً من نیز از این قاعده مستثنی نبود. من سکوت به کنسینا نگاه کردم و جوابی ندادم ، همه فکرهای داخل ذهنم با هم مخلوط شدند. بعد حرف دیگری زد. اما من او را با دقت گوش نکردم و فقط به یک چیز فکر کردم - اولگ درست بود یا نه. و ناگهان پرسید: "چگونه می توانم دریابم؟" "در مورد چی صحبت می کنی؟" "درباره همسرش. من نمی توانم باور کنم که او به من تقلب می کند. "آیا می خواهید این را بدانید؟" "بله. اما چطور؟ اولگ نگاهم را دنبال کرد و همچنین دست وادیم را دید ، اکنون این فقط دروغ گفتن نیست ، او هم اکنون باسن Ksenia را خرد کرده است! - خوب ، من زن كوني نمی دانم. شاید بهتر باشد که ندانیم؟ آن را از سر خود خارج کنید. بیایید یک نوشیدنی بنشینیم. سر میز نشسته ، من فقط به یک چیز فکر می کردم - چگونه می دانم؟ اما هیچ فکری به ذهنش خطور نکرد. دفعه بعد که با اولگ در بالکن بودیم ، مجدداً در این زمینه گفتگو را شروع کردم. "و آیا او بعد از کار به تأخیر می افتد؟" او در مدرسه کار می کند. شوراهای معلمان ، ساعات کلاس ، بررسی دفترچه ، برخی جلسات اتفاق می افتد - می توانید پیگیری کنید. مدت زمان زیادی طول خواهد کشید. یک هفته با هزینه خودم می برم و دنبال می کنم. اما این ممکن است چیزی ندهد. "من چه کاری باید بکنم؟" با نگاه به اوکسانا با وادیم گفت: "خوب ، اکنون می توانید آن را امتحان کنید ... برای استریپتیز". سپس ... من یک لحظه فکر کردم و از پنجره نگاه کردم. اوکسانا گردن وادیم را با دستانش گرفت ، سرش روی شانه او بود ، چشمانش بسته بود. وادیم چیزی را در گوشش زمزمه می کرد ، دستان او قبلاً هر کاری را که می خواستند انجام می دادند. یکی الاغ همسرش را خرد کرد ، دیگری دیگر موضوع را به هم زد. اگر نه ، پس شما در عین حال ، می توانید چیز جدیدی در مورد همسرتان بدست آورید. - اما ما در مورد چه چیزی بحث می کنیم؟ بلافاصله پرسیدم - روی جعبه ودکا. اگر چیزی مناسب شما نیست ، می توانید هر زمان متوقف شوید. اما استدلال از بین می رود. و ، شاید ، تحت تأثیر مست و تمایل به پیدا کردن ، به طور غیر منتظره ای ، برای خودش جواب داد: - خوب ، موافقم. اما فقط به ترسوها - همانطور که می گویی. اما فقط یک شرط - ما را اذیت نکن. "چه معنی است که ما را اذیت نکنی؟" "شما نباید با وادیم اقدامات خود را انجام دهید." "من چه کاری باید انجام دهم؟" می توانید یک دوربین بگیرید و هر آنچه اتفاق می افتد را ضبط کنید. این که هیچ مشاجره دیگری وجود نداشته باشد من مدتی فکر کردم. اما میل به دانستن و میل به دیدن ، برخلاف عقل سلیم ، برنده شد! من رفتم ، دوربین را گرفتم و در ذهنم تصور برهنه اوکسانا را که با اولگ می رقصید ، تصور می کردم. از بین این افکار شروع کردم به عضو شدن! ما روی میز نشستیم و کمی بیشتر نوشیدیم. اولگ و وادیم به بالکن و در مورد چیزی رفتند
سایتهای برتر پورنو رایگان