جاستین یا فیلم سکسی زنان همجنس باز همان سرنوشت ناگوار فضیلت
نمایش فیلم های سکسی پورنو: 20126
این رمان داستان زندگی دو خواهر را روایت می کند: جاستین معصوم و ساده لوح و جولیت عملی. پس از مرگ والدینشان ، دختران از صومعه ای که در آن تحصیل می کردند اخراج می شوند ، با صد فرانک در جیب خود و یک نعمت. ژولیت بلافاصله به فاحشه معتبر پاریس می رود تا شروع به صعود از پله های موفقیت در زندگی کند و جاستین می فهمد که دنیا به هیچ وجه کامل نیست. و این که با "تقوی" و معصومیت او ، اساساً کاری در این کار وجود ندارد ، زیرا کل زندگی مستقل او به یک سری فریب ، ظلم ، اذیت و آزار و شکنجه تبدیل می شود. "جاستین ، یا سرنوشت ناگوار تقوا" (FR) Justine ou les Malheurs de la vertu) - دوم نسخه رمان مارکیس ساد ، "بدبختی های فضیلت". فصل اول مقدمه. - جاستین به رحمت سرنوشت واگذار شد شاهکار فلسفه کتابی خواهد بود که وسیله ای را که از ثروت برای دستیابی به اهدافی که برای شخص در نظر گرفته شده استفاده می کند و نشان می دهد و بر همین اساس ارائه برخی از انواع رفتارهایی که این موجود مخلوق را با دو پا آموزش می دهد تا در یک مسیر زندگی خارق العاده قدم بگذارد تا از آن جلوگیری کند. غم و اندوه های این ثروت ، که به طور متناوب به نام های سرنوشت ، خدا ، مشیت ، عذاب ، شانس و همه این نام ها بدون استثنا خوانده می شوند ، به همان اندازه شرور هستند که فاقد عقل سلیم هستند و نمی دهند. ذهن چیزی جز تفکر مبهم و کاملا عینی است. اگر علیرغم این اتفاق بیفتد که ، پر از خالی بودن ، مضحک بودن و احترام خرافاتی بودن به کنوانسیون های پوچ و پوچ و کلی پذیرفته شده ما ، فقط با خارهایی روبرو می شویم که افراد شرور فقط گل رز را انتخاب می کنند ، طبیعی نیست که مردم از بدو تولد در ساختار داخلی خود شرور باشند. ، طعم یا مزاج ، به این نتیجه می رسند که عاقلانه تر از آن است که در مقابل آن مقاومت کنیم ، عاقلانه تر است؟ آیا آنها کافی است اگر تنها از نظر ظاهری ، دلایل کافی برای بیان اینکه فضیلت ، هرچند زیبا هم باشد ، باشد ، با این وجود بدترین انتخاب است که می تواند هنگام مبارزه بسیار ضعیف انجام دهد؟ که در عصری کاملاً فاسد مانند روشی که در آن زندگی می کنیم ، مطمئن ترین کار این است که به عنوان مثال همه دیگران عمل کنیم؟ خوب ، برای آن مسئله ، آیا افرادی که دارای ذهنیت فلسفی تری هستند ، حق دارند پس از فرشته یزراد از زادگ [ولات ، داستان ولتر] بگویند ، هیچ شرحی وجود ندارد که موجب خیر و ظهور شود و آن بر این اساس ، آنها می توانند در هنگام خشنود کردن شر انجام دهند ، زیرا اساساً چیزی بیش از یک راه برای انجام کار نیک نیست؟ و آیا دلیلی برای افزودن به اینها نخواهند داشت ، که به معنای کلی مهم نیست که این یا آن شخص مهربان یا بد باشد ، اگر بدبختی ها فضیلت را دنبال کنند ، و سعادت همه جا همراه با معاون است ، زیرا همه چیز از نظر طبیعت مساوی است ، بی نهایت هوشمندانه است که در بین شرورانی که رشد می کنند ، نه در میان افراد با فضیلتی که برای شکست مقدر هستند؟ ما دیگر پنهان نخواهیم شد که دقیقاً تأیید این ماکسیمم هاست که می خواهیم داستان زندگی جاستین فضیلت را به عموم عرضه کنیم. لازم است که احمقان از تمجید از این بت مسخره فضیلت خودداری کنند ، که تاکنون به آنها ناسپاسی سیاه پرداخته است ، و افراد باهوش ، معمولاً با رعایت اصول خود ، با تسلیم شدن در برابر جنون های لذت بخش از معاون و شادابی ، انتخاب خود را برقرار می کنند ، با دیدن مدارک قانع کننده از خوشبختی و سعادت ، تقریباً همواره آنها را در مسیر ناعادلانه منتخب خود همراهی می کند. البته ، برای ما ناخوشایند است که ، از یک سو ، بدبختی های وحشتناک را که توسط یک دختر دلپذیر و حساس از بهشت برانگیخته است ، توصیف کنیم ، که فضیلت را بیش از هر چیز دیگری ارج می نهد. از سوی دیگر ، به تصویر کشیدن رحمت بر کسانی که این دختر بسیار شکنجه می کنند و یا به طرز بی رحمانه ای شکنجه می کنند بسیار ناخوشایند است. اما ، یک نویسنده با ذهنی فلسفی کافی برای گفتن حقیقت ، موظف است از این شرایط غفلت کند و به ضرورت ظالم بودن ، باید بی رحمانه جلوی خرافات را که با آن حماقت انسان زینت بخشیدن به فضیلت است ، پاره کند فیلم سکسی زنان همجنس باز و با دیگری با ترس و وحشت یک فرد نادان و ابدی را فریب دهد و در میان تجملات قرار دهد و لذتهایی که او را احاطه کرده و بی رحمانه او را دنبال می کند. اینها احساساتی هستند که ما را در کار خود انگیزه می دهد و با هدایت انگیزه های فوق و با استفاده از بدبینی ترین زبان در ترکیب با بی ادب ترین و جسورانه ترین افکار ، ما قصد داریم با جسورانه نذر را به شکلی که واقعاً هست به تصویر بکشیم ، یعنی همیشه پیروز و محاصره افتخار ، همیشه شاد و خوش شانس است ، و تقوا نیز همان چیزی است که هست - دائماً سخت و غمگین ، همیشه کسل کننده و ناراضی. ژولیت و جاستین ، دختر یک بانکدار بسیار ثروتمند پاریس ، به ترتیب چهارده و پانزده ساله ، در یکی از مشهورترین صومعه های پاریس پرورش یافتند. در آنجا آنها هیچ کمبود توصیه ای ، کتاب یا آموزگار نداشتند و به نظر می رسید روح جوان آنها در سخت ترین اخلاق و دین شکل گرفته است. و در یک زمان مهلک برای تمامیت هر دو دختر ، آنها همه چیز را در یک روز از دست دادند: یک ورشکستگی وحشتناک پدر خود را انداخت